بله، درست متوجه شدید! «هیچ دوستی بهجز کوهستان»، رمان همان بهروز بوچانیِ معرف حضور همه است که عکس های آن را از دیوارهای مجتمع تجاری کوروش آویخته و تبلیغش میکنند. همان بوچانیِ معروف که در تمام سال های فعالیت اش علیه وحدت و موجودیت ایران کوشید و حال خارج از کشور، این بازی را رصد کرده و با همراهی نشر چشمه، می گرداند! عجیب آنکه هر روز کتاب های بیشتری علیه وحدت ملی و یکپارچگی ایرانمان منتشر می شود و تلخ آنکه وضعیت چاپ کتاب و ممیزی در وزارت ارشاد به جایی رسیده که هر چقدر بار ضدایرانی متن بیشتر باشد و به تضعیف وحدت ملی کمک کند، زودتر مجوز نشر می گیرد و برای انتشار به بهترین ناشران و توزیع کنندگان سپرده می شود! این در حالی است که برای دستگاه ممیزی اداره کتاب وزارت ارشاد سالانه میلیاردها هزینه می شود و ممیزان مصححان آن ها، هزینه های هنگفتی برای نظارت بر کتاب پیش از چاپ به کشورمان تحمیل می کنند!
بهروز بوچانی، چند سال پیش به علت تلاش برای ورود غیر قانونی به استرالیا بازداشت و چند سال در جزیرهای نزدیک به این کشور محبوس شد. سپس براثر تلاش های گروه های مدنی آزاد و امکان حضور در این کشور را یافت. کتاب خاطرات و روزنوشت های او در اردوگاه یادشده در این جزیره، در ایران چاپ شده و به عرضه عمومی رسیده است. کتابی که پیرنگ آن از نویسنده ای که خود را بی وطن می داند عجیب نیست اما چاپ آن در وطنِ همان بی وطن، مایه شرمساری است! اما شاید برایتان جالب باشد که محتوای این کتاب که «هیچ دوستی بهجز کوهستان» نام دارد، محصول نشر چشمه است و در مجتمع کوروش تبلیغ می شود، چه می تواند باشد! کتابب که در اردیبهشت ۱۳۹۹ این نشر، نسخه صوتی آن را نیز با صدای نوید محمدزاده به بازار کتاب ایران عرضه کرد. انتشار این کتاب در ایران با اجازه و تحت نظارت خود بهروز بوچانی بود.
این کتاب درباره جنگ، کردستان و ایران، روایتی متفاوت به شما می دهد. از آغاز تا پایان رمان، مردم شهر ایلام را «غیر ایرانی» معرفی می کند و هرگاه درباره خود که هم نویسنده و هم راوی داستان است، حرف میزند، جملهای هم ذکر میکند تا مبادا خواننده او را ایرانی بپندارد! در بخش هایی از کتاب چنین می خوانیم: «در میان این همه مسافر ایرانی و کرد و عراقی، بودن یک خانواده سریلانکایی سؤالبرانگیز بود.» (ص ۸)
«مرد ایرانی با آنکه قدبلند بود، بیشتر شبیه حیوانی بود که شکار شده باشد.» (ص ۸۲)
«… بعد از مدتی با یک معیار تعریف میشدند: چه کسی از کجا آمده است، افغانستان، سریلانکا، لبنان، ایران، پاکستان، میانمار، کردستان و…..» (ص ۱۸۲)
از داستان و تحلیل های متفاوتی که از آن شده چنین برمی آید که راوی، حمله عراق به ایران و کشته شدن مردم ایلام را جنگ هویتی کردها با دولت ایران میداند! تا نیمه های کتاب، ایلام یکی از شهرهای کردستان است و یک «دیگریِ» اشغالگر به نام «ایران» وجود دارد که به ایلام (و طبعاً به صالحآباد و دهلران و چنگوله و…) حمله کرده و باعث شده کودکی راوی پر از جنگ و خشونت باشد! اما عراق کجای این ماجراست؟! الله اعلم! و چرا نویسنده از ایلامِ فقیر و محروم که به نظر نمیرسد در آن کوچکترین رد و نشانی از تجزیهطلبی و جنگ های چریکی وجود داشته باشد، چنین استفاده ای کرده است؟! شاید برای اخذ پناهندگی استرالیا، گفتن از فقر و خودسوزی زنان ایلامی کافی نیست و باید داستانی کلانتر سر هم کرد!
به وزارت جلیله فرهنگ و ارشاد اسلامی باز گردیم که ظاهرا برای «صیانت ارزش های دفاع مقدس» بودجه خوبی نیز دریافت می کرده و احتمالا می کند. اما سوالات مردم و رسانه ها پیرامون این حمایت ضدملی را از سر باز میکند. طبق اظهارات وزیر ارشاد، در بودجه امسال، دستگاه های اجرایی و شرکت های دولتی مجاز شدند ۲ درصد از بودجه خود را در حوزه های فرهنگی، سینمایی و ناشران هزینه کنند. بنابراین در این زمینه می توان برنامه ریزی کرد که به عنوان مثال ۲۰۰ اثر شاخص دفاع مقدس، ترجمه شود. احتمالا در همین راستا کتاب بهروز بوچانی برگردان شده است اما ظاهرا وزارت ارشادی که قرار بود نگهبان وحدت ملی باشد، نه تنها از وحدت ملی حمایت نمی کند بلکه مانند آهن ربا هر متنی را که علیه ارزش های اولیه یک جامعه سالم باشد جذب و منتشر می کند. از مجوز دادن برای ساخت فیلم هایی با زبانِ غیررسمی گرفته تا چاپ کتاب های این چنینی. جالب آنکه این روند در دولت قبل نیز انجام و اکنون ادامه پیدا کرده است. حال آنکه انتظار می رود وزارت ارشاد تمام ادعایش را جمع و در راستای آن، به هشتاد میلیون ایرانی پاسخ دهد که دوقطبی سازی در ایران را عمدا نادیده می انگارد و یا از دامن زدن به آن، اهداف ویژه ای دارد!
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟